هدفمندی ؛ عامل توانمندی
داشتن هدف یک ابزار مهم برای تاب آوردن در مقابل سختیهاست. دستیابی به وزن دلخواه، تقویت روابط اجتماعی و بیشتر دیدن یک دوست، خرید اموال ، یادگیری یک هنر یا مهارت، بچه دار شدن ، درس خواندن ، گرفتن گواهینامه ی رانندگی ، و … نمونه هایی از اهداف کوچک و بزرگ هستند که به زندگی جهت میدهند.
گاهی فکر میکنیم هدف داشتن به این معناست که رسیدن به یک دستاورد خاص ضامن خوشحالی ماست. در حالیکه داشتن احساس خوب بیش از اینکه به شرایط بیرونی بستگی داشته باشد، یک امر درونی و وابسته به نگاه ما به “آنچه هستیم” میباشد. از این منظر ، تلاش برای نزدیک شدن به هدف است که به ما احساس کفایت و در نتیجه خوشحالی میبخشد. از آنجا که عوامل متعددی در رسیدن ما به نتیجه ای خاص نقش دارند که بسیاری از آنها در کنترل ما نیستند، وقتی به جای بها دادن به تلاش و پیشرفت نسبت به قبل خود ، نگاهی مبتنی بر نتیجه داشته باشیم ، اگر به نتیجه ی دلخواه نرسیم احساس شکست و بی ارزشی میکنیم. اما وقتی تلاش کردن و به سمت هدف حرکت کردن برایمان ارزشمند و مهم باشد ، فقط با گام برداشتن هم احساس خوبی نسبت به خود خواهیم داشت. این احساس خوب محرکی خواهد بود که بیشتر تلاشکنیم و احتمال موفقیت را افزایش خواهد داد.
یکی از راه هایی که به انتخاب هدف مناسب کمک میکند این است که خود را در چند سال بعد تصور کنیم. یعنی به این سوال جواب بدهیم که “ دست دارم ده سال بعد چه تفاوتهایی با امروز داشته باشم؟” پاسخ این سوال جهت تلاش های ما را مشخص میکند و میتواند امیدواری، انگیزه ، و تاب آوری مان را زیاد کند. البته این مهم است که اهداف واقع بینانه انتخاب کنیم. اهدافی که غیر واقعی و دست نیافتنی باشند کمکی به ما نمیکنند و ما را در وضعیت انفعال و احساس ضعف نگه میدارند. خوب است که در آستانه ی سال نو بیندیشیم که میخواهیم در سال آینده چه مسیری را دنبال کنیم.
( اين مطلب در ستون تاب آوری روزنامه ی همشهری در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ به چاپ رسیده است)
- منتشر شده در مقالات منتشر شده
کمک بخواهید تا بیشتر تاب بیاورید
حالش خوب نیست. در شرح حالش علائم افسردگی را یکبهیک پیدا میکنم. وقتی تعریف میکند که چه سوگهایی را از سر گذرانده میفهمم چرا عملکرد سازوکارهای روانیاش کافی نیست.
هنوز بهشدت در تلاش است که وظایفی که بهعنوان مادر، همسر و خواهر برعهده گرفته به تنهایی انجام دهد، گرچه افسردگی توانایی بدنی و ذهنی او را گرفته و تلاش برای انجام مسئولیتهای قبلی انرژی دوچندان میطلبد. به او پیشنهاد میکنم از فرزندان جوان و همسرش بخواهد تا زمان شروع تأثیر داروها به او کمک کنند. او نیاز دارد بپذیرد که افسردگی میتواند واکنش بدنش برای بسیج نیروها و استفاده از منابع دیگر باشد.
«درخواست کمک از دیگران» یکی از راههای افزایش تابآوری است. همه ما گاهی در شرایطی سخت قرار میگیریم که منابع فردیمان-شامل زمان، توان جسمانی، ساز وکارهای روانی انطباقی، عواطف و امکانات مالی- پاسخگوی نیازمان نیست و استفاده از منابع اجتماعی کمک میکند بتوانیم شرایط حاد را پشت سر بگذاریم تا مجددا به عملکرد سابقمان برگردیم؛ برای مثال وقتی یکی از اعضای خانواده به بیماری سختی مثل سرطان دچار میشود، بسیج شدن همه اعضای خانواده برای مراقبت از بیمار و تامین هزینههای درمان باعث میشود فشار ایجادشده بین آنها تقسیم شود و بتوانند مدت طولانیتری به مراقبت کافی و باکیفیت ادامه دهند.
گاهی موانعی درون روانی برای درخواست کمک از دیگران وجود دارد؛ مثلا فکر میکنیم « اگر خودم به تنهایی از عهده کاری برنیایم، ضعیف هستم». بهعبارت دیگر، قوی بودن را معادل این میدانیم که همیشه به تنهایی از پس همهچیز بربیاییم. این تفکر درست نیست زیرا امری ناممکن است. انسانی وجود ندارد که همیشه بتواند همهچیز را به تنهایی مدیریت کند. مدیر توانا کسی است که بتواند در وضعیتهای مختلف از منابع متفاوت کمک لازم را دریافت کند.
یکی دیگر از موانع، این باور است که «اگر از دیگران کمک بخواهم باری بر دوش آنها تحمیل کردهام». این در حالی است که زندگی اجتماعی مجموعهای از قراردادهای دوطرفه است. در فرایند رابطه، نیازهایی از هر دو طرف برآورده میشود. بنابراین گاهی کمک میخواهید و گاهی کمک میکنید. به علاوه، کسانی که دوستتان دارند، از یاری رساندن به شما احساس خوشایندی پیدا میکنند و در رابطه، احساس مفیدبودن و ارزشمندی تجربه میکنند. گاهی نیز درخواست نمیکنیم چون از «نه» شنیدن میترسیم. در ارتباط بالغانه و سالم هر دو طرف آزادانه از نیازهای خود حرف میزنند و مختارند که براساس شرایط شخصی خود تصمیم بگیرند و با درخواست طرف مقابل موافقت یا مخالفت کنند. به یاد داشته باشید اگر کسی درخواست کمکتان را رد کند، به «درخواست» شما نه گفته، نه بهخود شما. پس در مشکلات بیشتر کمک بخواهید که بیشتر تاب بیاورید.
( اين یادداشت در ستون تابآوری در روزنامهی همشهری دي ماه ١٣٩٧ به چاپ رسيده است)
- منتشر شده در مقالات منتشر شده
شناخت و كنترل احساسات و هيجان ها
يكي از توانايي هايي كه تاب آوري ما را در بحران ها و شرايط سخت افزايش ميدهد، شناسايي احساسات و هيجان هاي خودمان و ديگران ، و نيز توانايي تحمل اين احساسات است. اگرچه احساسات جزء مهمي از دنياي دروني ما هستند و به فعاليت هاي ما جهت و انگيزه مي دهند، نبايد فراموش كنيم كه گذرا و متغيرند. وقتي موقتي بودن هيجانات را به خاطر داشته باشيم بهتر ميتوانيم شرايط سخت و آزارنده را تحمل كنيم.
گاهي ترس هايي ناخودآگاه در ما وجود دارد كه احساسات ناخوشايند مثل اضطراب يا عصبانيت و غمگيني براي مدتي نامعلوم ادامه پيدا كنند. يا باور داريم كه احساسات منفي آسيب زننده است. در اين صورت وقتي حال خوبي نداريم پريشان مي شويم و به هر كاري دست مي زنيم تا احساسمان به سرعت عوض شود. مثلا در محل كار مشكلي ايجاد مي شود كه درباره ي عملكرد خود نگرانيم و ناتواني در تحمل اين نگراني منجر به استعفاي ناگهاني مان ميشود. يا از دوست خود عصباني مي شويم و رابطه را به كل قطع ميكنيم و يا با اينكه مي دانيم حق با ماست ، به سرعت عذرخواهي مي كنيم تا شرايط به حالت عادي بازگردد. اغلب اوقات ، اين تصميمات شتابزده ، منطقي نيستند و اوضاع را پيچيده تر مي كنند. چرا كه بعد از مدت زماني كوتاه ، احساس اوليه ناپديد ميشود و از تصميم مان پشيمان مي شويم.
براي اينكه فرزندتان ياد بگيرد از نوسانات هيجاني اش نترسد و بحران ها و مشكلات را منطقي مديريت كند، از هيجانات او نترسيد. گاهي اوقات والدين از ديدن واكنش هاي هيجاني كودك مثل گريه يا عصبانيت ، مي ترسند و سعي مي كنند هرچه سريعتر اين واكنش را تمام كنند. پس ، يا درخواست او را برخلاف قانون و صلاحديد خود ، برآورده مي كنند و يا با واكنشي هيجاني او را سرزنش و تنبيه كنند. اين واكنش ها فقط يك پيام به كودك مي دهد: ” هيجانات خطرناك و بد هستند و بايد هرچه زودتر به آنها پايان داد.” او در زندگي آينده ي خود قادر نخواهد بود احساساتش را تحمل كند ، بنابراين به جاي پيدا كردن راه حل مشكلات، يا در روابط باج خواهد داد و از حق خود چشم پوشي خواهد كرد، يا هرچيز كه در او احساس بدي ايجاد كند را بدون تفكر كنار خواهد گذاشت.
وقتي كودكتان هيجاني بروز ميدهد، به او كمك كنيد بيان كند چه احساسي دارد ، همدردي كنيد و بگوييد كه احساس او را مي فهميد اما اين احساس به زودي برطرف خواهد شد و او دوباره آرام و خوشحال ميشود.
( اين مطلب در ستون تاب آوري روزنامه ي همشهري در تاريخ ١٥ ارديبهشت ۱۳۹۸ به چاپ رسيده است)
- منتشر شده در مقالات منتشر شده
زندگي غير قابل كنترل
“انعطاف پذیری” یکی از مهمترین رموز موفقیت است. اگرچه ما در گذر از کودکی به بزرگسالی می آموزیم که برای جلوگیری از آسیب و همچنین برای پیش رفتن در مسیر اهدافمان به ساختار و برنامه ریزی نیاز داریم، چسبندگی بیش از حد به برنامه های از پیش تعیین شده می تواند عاملی برای شکست و ناکامی شود. از آنجا که به وقوع پیوستن یا نپیوستن هر رخداد به عوامل متعددی بستگی دارد، احتمال بسیار زیادی وجود دارد که اتفاقاتی خارج از انتظار ما یا متفاوت از پیش بینی قبلی مان رخ بدهد. در صورتی که توانایی انطباق با تغییر را در خود پرورش نداده باشیم، تاب نمی آوریم. تلاش بیش از حد برای کنترل کردن شرایط ، انرژی ما را در امری محال به هدر میدهد و اجازه نمی دهد در زمان لازم، چرخش کنیم و راه های بهتر به سمت هدف مان رابیابیم.
(اين يادداشت در ستون تاب آوري روزنامه همشهري در تاريخ ١٥ اسفند ١٣٩٧ به چاپ رسيده است)
- منتشر شده در مقالات منتشر شده
نيكوكاري، كمك به خود و ديگران
بيست و اندی سال بیشتر از عمرش نمیگذرد. عکاسی خوانده و با اضطراب آمده. از بحران هایی که در چند سال اخیر درگیرشان بوده برایم تعریف میکند. حملات اضطرابی اش می تواند نتیجه طبیعی استرس هایی باشد که از تحملش فراتر بوده اند اما حالش هنوز میتوانست بدتر باشد. در میان چیزهایی که کمکش کرده بود عملکرد اجتماعی و تحصیلی اش را از دست ندهد یک چیز برجسته بود. هفته ای یک بار به شیرخوارگاه میرفت تا با بچه هایی که تشنه ی روابط انسانی اند بازی کند. دلیلی برای زیستن داشت ، و تاب آورده بود. “داشتن هدف” یک ابزار مهم برای تحمل مشکلات و گام برداشتن در مسیر زندگی است. افرادیکه این هدف را در روابط عمیق و معنادار انسانی می یابند سودی دو چندان می برند. احساس “ مفید بودن” انگیزه و توانایی روانی ما را به شدت بالا می برد . این تاثیر تا حدی ست که حتی نگهداری گل و گیاه اثر اثبات شده ای در پیشگیری و کاهش علائم زوال عقل ( مثل بیماری آلزایمر) دارد.
دوران نوجوانی و جوانی مراحلی از زندگی هستند که اهداف بلندمدت و معنای زندگی در ما شکل میگیرد تا کم کم آماده ی جدا شدن از والدین شویم و به صورت مستقل با مشکلات زندگی بزرگسالی و مسوولیت های آن دست و پنجه نرم کنیم و تاب بیاوریم. نوجوانانی که هنوز برای خود هدفی نیافته اند احساس سرگردانی، اضطراب ، و پوچی دارند. پیدا کردن فضاهایی برای کمک کردن به انسانها و یافتن معنای زندگی در مفید بودن برای دیگران و شاد کردن آنها راه حل سازنده ای برای رهایی از احساسات منفی فوق در هر دوره ای از زندگی است.
جلسه ی بعد خبر داد : قرار است از بچه های بهزیستی عکس بگیریم و برایشان آلبوم درست کنیم. آنها پدر و مادری ندارند که مراحل مختلف زندگی شان را در صفحات دنیای مجازی شان ثبت کنند.
( اين مطلب در ستون تاب آوري روزنامه ي همشهري در تاريخ ٢٨ بهمن ١٣٩٧ به چاپ رسيده است)
- منتشر شده در مقالات منتشر شده
چون بد آيد هرچه آيد بد شود…
وقتی در شرایط ناخوشایند قرار می گیریم ، شرایط درون ذهن ما نیز تغییر میکند. ابتدا ممکن است مدتی کرختی هیجانی داشته باشیم ( حالتی که به شوک زدگی معروف است) تا وضعیت را ارزیابی و نیروهایمان را بسیج کنیم ولی به زودی از این حالت خارج می شویم تا بتوانیم بهترین چاره را برای شرایط سخت جاری پیدا کنیم. هنگام طی این مسیر، احساسات و افکار متفاوتی را تجربه میکنیم. ممکن است احساس ناتوانی و استیصال داشته باشیم ، مضطرب و ناامن شویم، یا عصبانی باشیم. “افکار خودآیند” ما بیشتر به سمت افکار نگران کننده می رود و احساس می کنیم احساس اعتماد به نفس و تسلط مان بر اوضاع ، کمتر شده است.
یکی از مهمترین ابزارها برای گذر موفق از اینمرحله و بازیابی توانایی انطباق و حل مشکل ، فکر کردن در مورد تجربیات قبلی خود در شرایط سخت است. در برابر افکار خودآیند “ نکند نتوانم؟”، و “ حالا چه میشود؟” پاسخ به این پرسش ها بسیار مهم و کمک کننده است :
“ آیا من قبلا هم در شرایط سخت بوده ام؟” ، “ بار قبلی چطور از پسش برآمدم؟ “ ، “ آیا نسبت به دفعات قبل امکانات و توانایی هایم بیشتر شده است؟” ، “ از تجربه ی قبلی چه چیز آموختم که کمکم کند این بار بهتر عمل کنم؟”
اندیشیدن به موقعیت های مشکل و پیچیده ی قبلی به فرد کمک میکند بتواند به یاد بیاورد که آن زمان هم احساسات و افکار مشابهی داشته و مضطرب و ناامید بوده ولی توانسته بحران را پشت سر بگذارد و با افزودن چیزی جدید به کوله بار تجربیات و مهارت هایش، مسیر زندگی را پرقدرت تر دنبال کند.
این روزها اگر پای صحبت پدر و مادرها بنشينيد ، خاطرات دوران جنگ را برايتان مرور ميكنند. آنها مي دانند كه هيچ چيز به اندازه ي يادآوري گذر قبلی از دوران سختی ، تاب آوری را تقویت نمیکند.
وقتی فرزندتان نگران است ، توانایی ها و موفقیت ها و نقاط مثبتش را به او یادآوری کنید. بیاموزیم که در هجوم افکار ناتوان کننده ، زرهی از خاطرات تاب آوردن و پیروزی هایمان بپوشیم.
( این مطلب در ستون تاب آوری روزنامه ی همشهری در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ به چاپ رسیده است)
- منتشر شده در مقالات منتشر شده