نشانه های از اینکه دچار خستگی روانی و عاطفی هستید
همه ی ما علائم خستگی جسمی را می دانیم ، اما درباره ی خستگی ذهنی چطور؟
1-صبرتان در حال کم شدن است⬇️
طبیعی است که گاهی کمی کم صبر شوید اما دیدید تحملتان به تدریج کمتر می شود و حوصله خانواد و همکارانتان را ندارید ، ممکن است دچار خستگی عاطفی باشید.
2-مشکلات خواب ⬇️
از بیخوابی رنج می برید. ساعت ها طول می کشد به خواب بروید یا مکررا بیدار میشوید.
3-تحریک پذیر هستید⬇️
به سادگی از کوره در می روید. از چیزهای کوچکی که معولا اذیت تان نمی کرد می رنجید.
4- اضطراب و افسردگی⬇️
اضطراب یا حمله پانیک دارید نشانه ی این است که باید هرچه زودتر به سلامت روان خود توجه کنید.
5-احساس بی انگیزگی⬇️
انگیزه ندارید.آیا تمایلتان به انجام کارهایی که معمولا انجام می دادید کم شده؟ احساسی انگیزگی می تواند نشان بدهد که در زندگی تحت فشار هستید. خود و اهدافتان را رها نکنید. اکنون زمان کسب دوباره ی انرژی است و بعد می توانید مجددا تمرکز کنید.
6-احساس جدا ماندن (فاصله داشتن)⬇️
احساس می کنید جدا هستید ، انگار اتصالتان با واقعیت قطع شده است.این می تواند نشانه این باشد که از نظر ذهنی و احساسی بی انرژی شده اید.
ترجمه دکتر عاطفه کمالو ( روانپزشک و رواندرمانگر)
- منتشر شده در دستهبندی نشده, مقالات منتشر شده
سلامت روان
*سلامت روان*
برای شروع بهتر است از تعریف کلمه سلامت شروع کنیم. از نظر سازمان جهانی بهداشت، سلامت به معنای حالتی از رفاه وضعیت جسمی، روحی و اجتماعی است که در آن بیماری و ناتوانی وجود ندارد. بنابراین سلامتی یک مسئله چند وجهی است و این ابعاد تحت تاثیر هم قرار دارند. درنتیجه برای حفظ و ارتقاء سلامت باید به تمام جوانب آن توجه کرد.
*بعد جسمی*
عملکرد درست اعضای بدن معمول ترین بعد سلامتی، یعنی سلامت جسمی ،است که ارزیابی آن نسبت به ابعاد دیگر سلامتی ساده تر است.
*بعد اجتماعی*
بعد اجتماعی سلامت علاوه بر ارتباط سالم فرد با جامعه، خانواده، مدرسه و محیط شغلی، با سلامت کلی جامعه نیز مرتبط است.
*بعد روانی*
طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، سلامت روان، وضعیت روانشناختی ای ست که در آن فرد به توانایی های خود پی می برد ، می تواند با فشارهای طبیعی زندگی کنار بیاید ، به طور موثر کار کند و به جامعه خود کمک نماید. عملکرد روانی به طور بنیادین با عملکرد فیزیکی و اجتماعی در ارتباط است. به طور مثال افسردگی عامل خطری برای بیماری هایی مثل سرطان ها و بیماری های قلبی است. از طرفی بیماری های روانی مانند افسردگی، اضطراب و وابستگی به مواد در افرادی که از بیماری های جسمی رنج میبرند، موجب عدم پذیرش و شکست در برنامه های درمانی می شود.
*بعد معنوی*
دیدگاه معنوی بر روی باورها، نگرش ها، ارزش ها و رفتارها تاثیر عمیق دارد. برخی یافته ها اثر آن را بر روی بیوشیمی و فیزیولوژی نیز نشان داده است.
برای مراقبت از سلامت روان خود و نزدیکانمان لازم است به این نکات توجه کنیم:
1. احساس اضطراب یا نگرانی :
همه ما گاهی احساس نگرانی یا اضطراب می کنیم. اما اگر این احساسات زیاد ادامه پیدا کند ، می تواند نشانه یک اختلال در سلامت روان باشد. علائم دیگر اضطراب ممکن است شامل تپش قلب ، تنگی نفس ، سردرد ، تعریق ، لرزیدن ، احساس سرگیجه ، بی قراری یا اسهال باشد.
2. احساس افسردگی یا ناراحتی:
از نشانه های افسردگی می توان به غمگین بودن یا تحریک پذیری در چند هفته گذشته یا بیشتر ، کمبود انگیزه و انرژی ، از دست دادن علاقه به سرگرمی ها یا گریه مداوم اشاره کرد.
3. طغیان های عاطفی:
خلق و خوی افراد متفاوت است ، اما تغییرات ناگهانی و چشمگیر در خلق و خو ، مانند ناراحتی شدید یا عصبانیت ، می تواند نشانه ای از بیماری روانپزشکی باشد.
4. مشکلات خواب:
تغییرات مداوم در الگوی خواب فرد می تواند نشانه ای از یک اختلال سلامت روان باشد. به عنوان مثال ، بی خوابی می تواند نشانه اضطراب یا سوءمصرف مواد باشد. کم یا زیاد خوابیدن می تواند نشان دهنده افسردگی یا اختلال خواب باشد.
5- تغییر وزن یا اشتها ی
برای برخی از افراد ، کاهش یا افزایش ناخواسته و سریع وزن می تواند یکی از علائم هشدار دهنده اختلال در سلامت روان ، مانند افسردگی یا اختلال خوردن باشد.
6. سکوت یا گوشه گیری:
کناره گیری از زندگی ، به ویژه اگر یک تغییر اساسی باشد ، می تواند نشان دهنده یک اختلال روان باشد. اگر یکی از دوستان یا عزیزانتان مرتباً خود را منزوی میکند ، ممکن است دچار افسردگی ، اختلال دو قطبی ، اختلال روان پریشی یا بیماری روانپزشکی دیگری باشد. امتناع از پیوستن به فعالیت های اجتماعی ممکن است نشانه مهمی باشد که آنها به کمک نیاز دارند.
7. سو مصرف مواد:
استفاده از مواد، مانند الکل یا مواد مخدر برای مقابله با مشکلات و افزایش تاب آوری،می تواند نشانه ای از اختلال در سلامت روان باشد.
8- احساس گناه و بی ارزشی:
افکاری مانند “من یک شکست خورده هستم” ، “این تقصیر من است” یا “من بی ارزش هستم” نشانه های احتمالی یک اختلال روان مانند افسردگی هستند. اگر شما یا یکی از نزدیکانتان، مرتباً خود را مورد انتقاد یا سرزنش قرار دهید ، ممکن است به کمک احتیاج داشته باشید. در موارد حاد، فرد ممکن است به خود صدمه بزند یا اقدام به خودکشی کند. در این صورت به کمک فوری نیاز است و لازم است با اورژانس تماس گرفته شود.
9. تغییر در رفتار یا احساسات:
اختلال در سلامت روان ممکن است با تغییرات ظریفی در احساسات ، تفکر و رفتار فرد شروع شود. تغییرات مداوم و قابل توجه می تواند نشانه ای از وجود یا شروع یک اختلال روان باشد. اگر چیزی در مورد احساس، رفتار یا شرایط شما به نظرتان درست به نظر نمی رسد ، شاید بهتر باشد از یک متخصص کمک بگیرید.
- منتشر شده در روان درمانی
چرا ما بیش از والدین مان دارو می خوریم؟
شاید شما هم گاهی که قرص می خورید از خودتان بپرسید چرا این همه دارو می خورم؟
شاید مادرتان از دیدن کیف داروهایتان غصه می خورد. یا از پزشکتان بخواهید که بیش از این برایتان دارو تجویز نکند.
آیا انسان های عصر جاری ، از گذشتگان خود بیمارتر ، ضعیف تر، یا در برابر بیماریها آسیب پذیرتر هستند؟
-بسیاری از موارد وقتی برای بیمار دارو تجویز می شود ، علیرغم اینکه برای کمک به حل مشکلش مراجعه کرده است، با مصرف دارو مخالفت می کند و می گوید “ من همین حالا هم تعداد زیادی قرص مصرف می کنم. نمی خواهم اینقدر دارو بخورم”
-یکی از باورهایی که در زمینه ی اینگونه مقاومت ها وجود دارد این است که “ما از نسل های قدیمی بیشتر دارو می خوریم ، چون ضعیف تر یا بیمارتر هستیم” که باور نادرستی است.
-در واقع دلیل اینکه بیشتر دارو می خوریم پیشرفت علم ، از جمله علم پزشکی، است. پیشرفت علوم ، از یک طرف، باعث شده است که قدرت تشخیص پزشکان بالاتر برود. یعنی ما می توانیم بیماری ها و اختلالات را با جزئیات بیشتر و در مراحل زودتر شناسایی کنیم.
-بنابراین ، امروزه بیماری هایی را تشخیص می دهیم که نسل های قبل ابزار کافی برای شناسایی آنها نداشتند و وقتی اختلال پیشرفت می کرد و علائم شدیدتری ایجاد می نمود، برای درمان آن اقدام می کردند.
-از سوی دیگر، پیشرفت علوم باعث شده که داروهای تخصصی تر ومتنوع تری در دسترس مان باشد. یعنی امروزه ، نسبت به قبل، حتی برای اختلالات کوچک نیز داروهایی تخصصی و منحصر به فرد داریم. -پس هم بیشتر بیماری ها را شناسایی می کنیم ، و هم برای درمان آنها ابزارهای متنوع تر و تخصصی تری داریم
-درست مثل یک نجار امروزی که نسبت به نسل های گذشته، ابزار و آلات متنوعتر و ظریف تری در اختیار دارد و محصولات بهتری هم تولید می کند. یا وسایل آشپزخانه ی این نسل که چندین برابر نسل های گذشته هستند.
-پس، اینکه شما بیشتر از والدین تان دارو می خورید، اتفاقی مثبت است .
- منتشر شده در داروها
طرحواره هاي مخرب
همه ی والدین تلاش میکنند که فرزندانشان سلامت ، خوشحال وموفق باشند. اما ، گاهی ناخودآگاه رفتارهایی از ما سر میزند که به سلامت روان فرزندمان آسیب جدی وارد میکند. یکی از این موارد که ناخواسته به کودک صدمه می زند، تشبیه او به فرد دیگری است که از او دل خوشی نداریم. معمولا این رفتار در زمان هایی اتفاق می افتد که از کودک عصبانی هستیم. مثلا به او میگوییم :” تو هم مثل بابات ی” در حالیکه او میداند ما نسبت به پدرش احساس منفی داریم. یا “ اخلاقش شده عین داداشش’ وقتی که اخلاق برادرش را تایید نمی کنیم. در این مواقع، دلخوری و عصبانیتی که از فرد دوم داریم را تماما به کودک منتقل میکنیم. عصبانیتی که بسیار بیشتر از خشم متناسب با کار غلط اوست. تکرار این رفتار باعث شکل گیری و تقویت طرحواره ی عمیق “ من خوب نیستم” یا “ من دوست داشتنی نیستم” میشود. این طرحواره های ناخودآگاه تاثیر مخرب زیادی بر عملکرد آینده ی او خواهد داشت.
گاهی اوقات بیان این جملات به نوجوان او را از تلاش برای یادگیری و کنترل رفتار خود ناامید میکند؛ او فکر میکند که دیگران تصویری ثابت از او دارند كه حتی اگر تلاش نماید تا بهتر رفتار کند، نمی تواند این تصویر را اصلاح نماید.
بنابراین ، وقتی از فرزندتان عصبانی هستید به جای تشبیه کردن او به دیگران، مستقیما بگویید که از کدام رفتار او ناراحت هستید و از او چه انتظاری دارید.
( اين نوشته در روزنامه ي همشهري در تاريخ ١ خرداد ١٣٩٨ منتشر شده است)
- منتشر شده در مقالات منتشر شده
کمک بخواهید تا بیشتر تاب بیاورید
حالش خوب نیست. در شرح حالش علائم افسردگی را یکبهیک پیدا میکنم. وقتی تعریف میکند که چه سوگهایی را از سر گذرانده میفهمم چرا عملکرد سازوکارهای روانیاش کافی نیست.
هنوز بهشدت در تلاش است که وظایفی که بهعنوان مادر، همسر و خواهر برعهده گرفته به تنهایی انجام دهد، گرچه افسردگی توانایی بدنی و ذهنی او را گرفته و تلاش برای انجام مسئولیتهای قبلی انرژی دوچندان میطلبد. به او پیشنهاد میکنم از فرزندان جوان و همسرش بخواهد تا زمان شروع تأثیر داروها به او کمک کنند. او نیاز دارد بپذیرد که افسردگی میتواند واکنش بدنش برای بسیج نیروها و استفاده از منابع دیگر باشد.
«درخواست کمک از دیگران» یکی از راههای افزایش تابآوری است. همه ما گاهی در شرایطی سخت قرار میگیریم که منابع فردیمان-شامل زمان، توان جسمانی، ساز وکارهای روانی انطباقی، عواطف و امکانات مالی- پاسخگوی نیازمان نیست و استفاده از منابع اجتماعی کمک میکند بتوانیم شرایط حاد را پشت سر بگذاریم تا مجددا به عملکرد سابقمان برگردیم؛ برای مثال وقتی یکی از اعضای خانواده به بیماری سختی مثل سرطان دچار میشود، بسیج شدن همه اعضای خانواده برای مراقبت از بیمار و تامین هزینههای درمان باعث میشود فشار ایجادشده بین آنها تقسیم شود و بتوانند مدت طولانیتری به مراقبت کافی و باکیفیت ادامه دهند.
گاهی موانعی درون روانی برای درخواست کمک از دیگران وجود دارد؛ مثلا فکر میکنیم « اگر خودم به تنهایی از عهده کاری برنیایم، ضعیف هستم». بهعبارت دیگر، قوی بودن را معادل این میدانیم که همیشه به تنهایی از پس همهچیز بربیاییم. این تفکر درست نیست زیرا امری ناممکن است. انسانی وجود ندارد که همیشه بتواند همهچیز را به تنهایی مدیریت کند. مدیر توانا کسی است که بتواند در وضعیتهای مختلف از منابع متفاوت کمک لازم را دریافت کند.
یکی دیگر از موانع، این باور است که «اگر از دیگران کمک بخواهم باری بر دوش آنها تحمیل کردهام». این در حالی است که زندگی اجتماعی مجموعهای از قراردادهای دوطرفه است. در فرایند رابطه، نیازهایی از هر دو طرف برآورده میشود. بنابراین گاهی کمک میخواهید و گاهی کمک میکنید. به علاوه، کسانی که دوستتان دارند، از یاری رساندن به شما احساس خوشایندی پیدا میکنند و در رابطه، احساس مفیدبودن و ارزشمندی تجربه میکنند. گاهی نیز درخواست نمیکنیم چون از «نه» شنیدن میترسیم. در ارتباط بالغانه و سالم هر دو طرف آزادانه از نیازهای خود حرف میزنند و مختارند که براساس شرایط شخصی خود تصمیم بگیرند و با درخواست طرف مقابل موافقت یا مخالفت کنند. به یاد داشته باشید اگر کسی درخواست کمکتان را رد کند، به «درخواست» شما نه گفته، نه بهخود شما. پس در مشکلات بیشتر کمک بخواهید که بیشتر تاب بیاورید.
( اين یادداشت در ستون تابآوری در روزنامهی همشهری دي ماه ١٣٩٧ به چاپ رسيده است)
- منتشر شده در مقالات منتشر شده
شناخت و كنترل احساسات و هيجان ها
يكي از توانايي هايي كه تاب آوري ما را در بحران ها و شرايط سخت افزايش ميدهد، شناسايي احساسات و هيجان هاي خودمان و ديگران ، و نيز توانايي تحمل اين احساسات است. اگرچه احساسات جزء مهمي از دنياي دروني ما هستند و به فعاليت هاي ما جهت و انگيزه مي دهند، نبايد فراموش كنيم كه گذرا و متغيرند. وقتي موقتي بودن هيجانات را به خاطر داشته باشيم بهتر ميتوانيم شرايط سخت و آزارنده را تحمل كنيم.
گاهي ترس هايي ناخودآگاه در ما وجود دارد كه احساسات ناخوشايند مثل اضطراب يا عصبانيت و غمگيني براي مدتي نامعلوم ادامه پيدا كنند. يا باور داريم كه احساسات منفي آسيب زننده است. در اين صورت وقتي حال خوبي نداريم پريشان مي شويم و به هر كاري دست مي زنيم تا احساسمان به سرعت عوض شود. مثلا در محل كار مشكلي ايجاد مي شود كه درباره ي عملكرد خود نگرانيم و ناتواني در تحمل اين نگراني منجر به استعفاي ناگهاني مان ميشود. يا از دوست خود عصباني مي شويم و رابطه را به كل قطع ميكنيم و يا با اينكه مي دانيم حق با ماست ، به سرعت عذرخواهي مي كنيم تا شرايط به حالت عادي بازگردد. اغلب اوقات ، اين تصميمات شتابزده ، منطقي نيستند و اوضاع را پيچيده تر مي كنند. چرا كه بعد از مدت زماني كوتاه ، احساس اوليه ناپديد ميشود و از تصميم مان پشيمان مي شويم.
براي اينكه فرزندتان ياد بگيرد از نوسانات هيجاني اش نترسد و بحران ها و مشكلات را منطقي مديريت كند، از هيجانات او نترسيد. گاهي اوقات والدين از ديدن واكنش هاي هيجاني كودك مثل گريه يا عصبانيت ، مي ترسند و سعي مي كنند هرچه سريعتر اين واكنش را تمام كنند. پس ، يا درخواست او را برخلاف قانون و صلاحديد خود ، برآورده مي كنند و يا با واكنشي هيجاني او را سرزنش و تنبيه كنند. اين واكنش ها فقط يك پيام به كودك مي دهد: ” هيجانات خطرناك و بد هستند و بايد هرچه زودتر به آنها پايان داد.” او در زندگي آينده ي خود قادر نخواهد بود احساساتش را تحمل كند ، بنابراين به جاي پيدا كردن راه حل مشكلات، يا در روابط باج خواهد داد و از حق خود چشم پوشي خواهد كرد، يا هرچيز كه در او احساس بدي ايجاد كند را بدون تفكر كنار خواهد گذاشت.
وقتي كودكتان هيجاني بروز ميدهد، به او كمك كنيد بيان كند چه احساسي دارد ، همدردي كنيد و بگوييد كه احساس او را مي فهميد اما اين احساس به زودي برطرف خواهد شد و او دوباره آرام و خوشحال ميشود.
( اين مطلب در ستون تاب آوري روزنامه ي همشهري در تاريخ ١٥ ارديبهشت ۱۳۹۸ به چاپ رسيده است)
- منتشر شده در مقالات منتشر شده
زندگي غير قابل كنترل
“انعطاف پذیری” یکی از مهمترین رموز موفقیت است. اگرچه ما در گذر از کودکی به بزرگسالی می آموزیم که برای جلوگیری از آسیب و همچنین برای پیش رفتن در مسیر اهدافمان به ساختار و برنامه ریزی نیاز داریم، چسبندگی بیش از حد به برنامه های از پیش تعیین شده می تواند عاملی برای شکست و ناکامی شود. از آنجا که به وقوع پیوستن یا نپیوستن هر رخداد به عوامل متعددی بستگی دارد، احتمال بسیار زیادی وجود دارد که اتفاقاتی خارج از انتظار ما یا متفاوت از پیش بینی قبلی مان رخ بدهد. در صورتی که توانایی انطباق با تغییر را در خود پرورش نداده باشیم، تاب نمی آوریم. تلاش بیش از حد برای کنترل کردن شرایط ، انرژی ما را در امری محال به هدر میدهد و اجازه نمی دهد در زمان لازم، چرخش کنیم و راه های بهتر به سمت هدف مان رابیابیم.
(اين يادداشت در ستون تاب آوري روزنامه همشهري در تاريخ ١٥ اسفند ١٣٩٧ به چاپ رسيده است)
- منتشر شده در مقالات منتشر شده
نيكوكاري، كمك به خود و ديگران
بيست و اندی سال بیشتر از عمرش نمیگذرد. عکاسی خوانده و با اضطراب آمده. از بحران هایی که در چند سال اخیر درگیرشان بوده برایم تعریف میکند. حملات اضطرابی اش می تواند نتیجه طبیعی استرس هایی باشد که از تحملش فراتر بوده اند اما حالش هنوز میتوانست بدتر باشد. در میان چیزهایی که کمکش کرده بود عملکرد اجتماعی و تحصیلی اش را از دست ندهد یک چیز برجسته بود. هفته ای یک بار به شیرخوارگاه میرفت تا با بچه هایی که تشنه ی روابط انسانی اند بازی کند. دلیلی برای زیستن داشت ، و تاب آورده بود. “داشتن هدف” یک ابزار مهم برای تحمل مشکلات و گام برداشتن در مسیر زندگی است. افرادیکه این هدف را در روابط عمیق و معنادار انسانی می یابند سودی دو چندان می برند. احساس “ مفید بودن” انگیزه و توانایی روانی ما را به شدت بالا می برد . این تاثیر تا حدی ست که حتی نگهداری گل و گیاه اثر اثبات شده ای در پیشگیری و کاهش علائم زوال عقل ( مثل بیماری آلزایمر) دارد.
دوران نوجوانی و جوانی مراحلی از زندگی هستند که اهداف بلندمدت و معنای زندگی در ما شکل میگیرد تا کم کم آماده ی جدا شدن از والدین شویم و به صورت مستقل با مشکلات زندگی بزرگسالی و مسوولیت های آن دست و پنجه نرم کنیم و تاب بیاوریم. نوجوانانی که هنوز برای خود هدفی نیافته اند احساس سرگردانی، اضطراب ، و پوچی دارند. پیدا کردن فضاهایی برای کمک کردن به انسانها و یافتن معنای زندگی در مفید بودن برای دیگران و شاد کردن آنها راه حل سازنده ای برای رهایی از احساسات منفی فوق در هر دوره ای از زندگی است.
جلسه ی بعد خبر داد : قرار است از بچه های بهزیستی عکس بگیریم و برایشان آلبوم درست کنیم. آنها پدر و مادری ندارند که مراحل مختلف زندگی شان را در صفحات دنیای مجازی شان ثبت کنند.
( اين مطلب در ستون تاب آوري روزنامه ي همشهري در تاريخ ٢٨ بهمن ١٣٩٧ به چاپ رسيده است)
- منتشر شده در مقالات منتشر شده
چون بد آيد هرچه آيد بد شود…
وقتی در شرایط ناخوشایند قرار می گیریم ، شرایط درون ذهن ما نیز تغییر میکند. ابتدا ممکن است مدتی کرختی هیجانی داشته باشیم ( حالتی که به شوک زدگی معروف است) تا وضعیت را ارزیابی و نیروهایمان را بسیج کنیم ولی به زودی از این حالت خارج می شویم تا بتوانیم بهترین چاره را برای شرایط سخت جاری پیدا کنیم. هنگام طی این مسیر، احساسات و افکار متفاوتی را تجربه میکنیم. ممکن است احساس ناتوانی و استیصال داشته باشیم ، مضطرب و ناامن شویم، یا عصبانی باشیم. “افکار خودآیند” ما بیشتر به سمت افکار نگران کننده می رود و احساس می کنیم احساس اعتماد به نفس و تسلط مان بر اوضاع ، کمتر شده است.
یکی از مهمترین ابزارها برای گذر موفق از اینمرحله و بازیابی توانایی انطباق و حل مشکل ، فکر کردن در مورد تجربیات قبلی خود در شرایط سخت است. در برابر افکار خودآیند “ نکند نتوانم؟”، و “ حالا چه میشود؟” پاسخ به این پرسش ها بسیار مهم و کمک کننده است :
“ آیا من قبلا هم در شرایط سخت بوده ام؟” ، “ بار قبلی چطور از پسش برآمدم؟ “ ، “ آیا نسبت به دفعات قبل امکانات و توانایی هایم بیشتر شده است؟” ، “ از تجربه ی قبلی چه چیز آموختم که کمکم کند این بار بهتر عمل کنم؟”
اندیشیدن به موقعیت های مشکل و پیچیده ی قبلی به فرد کمک میکند بتواند به یاد بیاورد که آن زمان هم احساسات و افکار مشابهی داشته و مضطرب و ناامید بوده ولی توانسته بحران را پشت سر بگذارد و با افزودن چیزی جدید به کوله بار تجربیات و مهارت هایش، مسیر زندگی را پرقدرت تر دنبال کند.
این روزها اگر پای صحبت پدر و مادرها بنشينيد ، خاطرات دوران جنگ را برايتان مرور ميكنند. آنها مي دانند كه هيچ چيز به اندازه ي يادآوري گذر قبلی از دوران سختی ، تاب آوری را تقویت نمیکند.
وقتی فرزندتان نگران است ، توانایی ها و موفقیت ها و نقاط مثبتش را به او یادآوری کنید. بیاموزیم که در هجوم افکار ناتوان کننده ، زرهی از خاطرات تاب آوردن و پیروزی هایمان بپوشیم.
( این مطلب در ستون تاب آوری روزنامه ی همشهری در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ به چاپ رسیده است)
- منتشر شده در مقالات منتشر شده