ورزش برای سلامتی شناختی مغز در سالمندی؛ مرور سیستماتیک برای ارزیابی دوز
بر اساس مطالعات متعددی که ارتباط مثبت بین ورزش منظم و ارتقای سلامت مغز را نشان دادهاند، محققین مشخص کردند که ۵۲ ساعت ورزش در طول شش ماه، حداقل مقدار لازم برای بهبود شناخت در سالمندان است.
در مرور سیستماتیک ۹۸ کارآزمایی بالینی کنترل شده، مدت زمان کلی ورزش مهمترین عامل مرتبط با بهبود سرعت پردازش و توجه، عملکرد اجرایی، و به طور کلی شناخت است. این یافتهها پیشنهاد میکنند که بهبود شناختی همراه با ورزش روی همان ساختارهایی اثر میکند که تحت تاثیر سالمندی قرار میگیرند.
ورزش کردن در جلسات حدودا یک ساعته تا زمان دستیابی به این مقدار کلی با بهبودی شناختی در افراد مسن سالم، مبتلایان به اختلال شناختی خفیف (MCI) و مبتلایان به دمانس همراه بوده است.
محققین گزارش کردند که تمرینات کاردیوواسکولار، ورزش مقاومتی، و تمرینهای ذهن-بدن یا ترکیب آنها مفید بودند. دویدن ممکن است در برخی افراد مفید باشد ولی کسانی که مشکل هیپ یا زانو دارند میتوانند از تمرینات سبک مثل یوگا یا تای-چای نیز سود ببرند.
در این مطالعه ی مرور سیستماتیک که در ۳۰ می ۲۰۱۸ به صورت آنلاین منتشر شد بیش از ۱۱۰۰۰ فرد بالغ با سن متوسط ۷۳ سال بررسی شدند. ۵۹٪ شرکت کنندگان افراد مسن سالم، ۲۶٪ مبتلا به MCI، و ۱۵٪ بر اساس MMSE دارای دمانس بودند. محققین شناخت و حافظه را بین کسانی که حداقل ۴ هفته ورزش کرده بودند و کسانی که هنوز برنامهی ورزشی جدیدی شروع نکرده بودند مقایسه کردند. برخلاف فواید گزارش شده از ۵۲ ساعت ورزش، کسانیکه متوسط ۳۴ ساعت طی شش ماه ورزش کرده بودند بهبودی در مهارتهای شناختی نشان ندادند.
فقط مدت زمان کلی ورزش با بهبود شناختی مرتبط بود. مدت جلسات (دقیقه)، فرکانس ورزش در هفته، و تعداد کلی هفتههای ورزش همراهی با بهبود مهارتهای تفکر نداشتند.
قابل توجه است که ۵۸٪ شرکت کنندگان در شروع هر مطالعه بیتحرک بودند. استفاده از ورزش برای غلبه بر رفتار عدم تحرک ممکن است دلیلی برای ارتقای مهارتهای تفکر باشد. در مرور سیستماتیک تاثیر مفیدی بر مهارتهای مربوط به حافظه یافت نشد.
نویسندگان میگویند “ چیزی که از مطالعات بیومارکر مغز میدانیم این است که تغییرات ۲۰-۱۰ سال قبل از شروع بیماری آغاز میشود. بنابراین اگر نگران آلزایمر هستید یا سابقه ی بیماری در خانواده دارید، منتظر شروع علائم نمانید.
منبع: Neurol Clin Prac.Published online May 30,2018
- منتشر شده در دستهبندی نشده
ارتباط عقايد مذهبی والدين و فرزندان با افکار و اقدام به خودکشی فرزندان
ارتباط عقايد مذهبی والدين و فرزندان با افکار و اقدام به خودکشی فرزندان درمطالعهای که ۸ آگوست ۲۰۱۸ در نشریهی JAMA psychiatry آنلاین منتشر شد مورد بررسی قرار گرفت.
محققین دریافتند که خطر افکار یا اقدام به خودکشی در افرادیکه والدین آنها ارزش زیادی به مذهب میدهند، در مقایسه با کسانیکه والدینشان تاکید کمی بر اهمیت مذهب دارند، ۸۰٪ کمتر است.
این مطالعهی مشاهدهای طولی شامل ۱۱۲ والد و ۲۱۴ فرزند ۶-۱۸ ساله (متوسط ۱۲/۵سال) آنها بود. همه سفیدپوست و از یک ناحیه بودند.
دو سوم کودکان از خانوادههای پرخطر، و متوسط سن والدین ۳۹/۸ سال بود. متوسط درآمد سالیانه ۴۰٫۰۰۰ دلار، بود و ۴۷٪ تحصیلات دبیرستان داشتند. حدود ۸۰٪ متاهل ( ازدواج اول یا دوم) بودند.
حدود ۸۵٪ کودکان گزارش کردند که به طرفداران مسیحیت تعلق دارند. از آنها ۵۹٪ کاتولیک و ۲۶٪ پروتستان بودند.
میزان شرکت در خدمات مذهبی و میزان اهمیت مذهب در زندگیشان از شرکت کنندگان سوال شد و مجموع این دوعامل « مذهبی بودن ( Religiosity )» خوانده شد.
روانشناسها و روانپزشکان نسبت به وضعیت بالینی شرکت کنندهها بیاطلاع بودند و برای تعیین رفتار خودکشی مصاحبههای دقیقی از والدین و بچهها انجام دادند.
بعد از انطباق سن، جنسيت، و خطر خانوادگی افسردگی، يافتهها نشان داد كه اهميت مذهب در فرزندان با كاهش معنادار رفتار خودكشی در دخترها همراه است ( p<0.002)
اين امر در مورد پسرها صادق نبود ولی تفاوت آماری دو گروه قابل توجه نبود.
اهمیت بیشتر عقاید مذهبی در والدین با کاهش خطر کلی در رفتار خودکشی همراه بود. (p<0.05)
فرکانس حضور والدین در مراسم مذهبی ارتباطی با افکار یا اقدام به خودکشی فرزندان نداشت.
آنالیزها نشان داد که فرزندان والدین متاهل نسبت به آنها که والدینشان وضعیت تاهل متفاوتی دارند کمتر احتمال رفتار خودکشی دارند.
محققین تفاوتی بین شرکت کنندگان مذاهب مختلف ندیدند ولی این مساله میتواند به علت حجم نمونهی نسبتا کوچک مطالعه باشد.
نویسندگان اشاره میکنند که تاثیر مذهبی بودن والدین بر رفتار خودکشی فرزندان مستقل از افسردگی والدین یا افکار خودکشی والدین- دو مورد از قویترین عوامل خطر برای رفتار خودکشی- است.
- منتشر شده در دستهبندی نشده
همراهی وابسته به دوز بین مدت خواب و رفتارهای پرخطر در نوجوانان دبیرستانی آمریکا
نتایج یک مطالعهی بزرگ حاکی از یک همبستگی وابسته به دوز بین خواب کمتر از ۸ ساعت، و افزایش رفتارهای پرخطر در نوجوانان مانند خطرپذیری هنگام رانندگی، استفاده از الکل و مواد، رفتار پرخطر جنسی، پرخاشگری، احساس ناامیدی و خودزنی میباشد. این رفتارها، پیش.درآمد معمول تصادفات و خودکشی، علل اصلی مرگ در این گروه سنی هستند.
مطالعه در اول اکتبر در JAMA Pediatrics به صورت آنلاین منتشر گردید.
محققین تاثیر عادات خواب را در جمعیتهای مختلف بررسی کردند. مطالعات دانش آموزان کالج نشان داد که مدت و نظم خواب پیشگویی کنندهی مهم عملکرد آکادمیک بوده و کمبود خواب بر خلق، متابولیسم، و سلامت عمومی تاثیر میگذارد.
برای این مطالعه اطلاعات پیمایش رفتارهای پرخطر نوجوانان از فوریهی ۲۰۰۷ تا می ۲۰۱۵ مورد استفاده قرار گرفت. مدت خواب شبانهی متوسط ایام مدرسه، به گروههای ۸ ساعت و بیشتر ،۷ ساعت ، ۶ ساعت، و کمتر از ۶ ساعت طبقهبندی شد. رفتارهای پر خطر بررسی و از نظر سن، جنسیت، نژاد و سال پیمایش کنترل گردید. دانشآموزان شرکت کننده ناشناس و داوطلب بودند. حدود نیمی از ۶۷۶۱۵ شرکت کننده، دختر و ۵۸.۴% سفیدپوست بودند.
فقط ۳۰.۴% دانش آموزان متوسط ۸ ساعت یا بیشتر خواب را گزارش کردند در حالیکه بر اساس “آکادمی پزشکی خواب آمریکا” اکثر دانشآموزان این گروه سنی به ۸ تا ۱۰ ساعت خواب شبانه نیاز دارند. نتایج نشان داد کمبودخواب در طول زمان از ۶۸.۹% در ۲۰۰۷ به ۷۱.۹% در ۲۰۱۵ افرایش یافته است. عوامل متعددی در این امر دخالت دارد. برای مثال، انتظار فزایندهای برای شرکت دانشآموزان دبیرستانی در فعالیتهای بعد از مدرسه وجود دارد که میتواند بر زمان صرف شده برای سایر فعالیتها ازجمله خواب اثر بگذارد. میدانیم که داشتن لپ تاپ، گوشی هوشمند، و وسایل دیگر در زمان خواب موجب حواسپرتی میشود که با خواب تداخل دارد.
علائم ADHD با علائم کمبود خواب مشابهت و همپوشانی دارد و اگر کودکی با کمبود خواب داروهای ADHD دریافت کند، محرکها دریافت خواب مورد نیاز را مشکلتر هم میکنند.
آنالیزها نشان دادند که میزان خواب کمتر، رفتار خطرناک حین رانندگی را افزایش میدهد. نسبت به ۸ ساعت خواب، برای ۷ ساعت odds ratio ۱.۱۹، برای ۶ ساعت ۱.۳۷ و برای کمتر از ۶ ساعت ۱.۷۵ بود.
مطالعه یک ارتباط دوز-پاسخ مشابه بین مدت خواب کمتر و مصرف الکل و سایر مواد، رفتارهای جنسی خطرناک، و رفتارهای پرخاشگرانه نشان داد.
قویترین ارتباط با خلق (احساس غمگینی یا ناامیدی) و آسیب به خود بود.
آنها که کمتر از ۶ ساعت میخوابیدند نسبت به کسانیکه حداقل ۸ ساعت خواب داشتند، ۳ برابر بیشتر فکر خودکشی یا برنامه ریزی برای اقدام به خودکشی گزارش کردند وبیش از ۴ برابر اقدام به خودکشی منجر به درمان داشتند. محققین از قدرت همراهیها خصوصا در زمینهی خلق و خودکشی کمی شگفت زده شدند و ذکر میکنند که خواب به صورت معنادار با تمام رفتارهای مورد مطالعه مرتبط بوده است. این بررسی نسبت به مطالعات قبلی از اطلاعات گستردهتری استفاده کرده، و نتایج بالقوهی متنوعتر و اثرات طولانی مدتتر کمبود خواب را ارزیابی نموده است. یافتهها نشان میدهد که لازم است تلاش برای بهبود عادات خواب و کاهش موانع خواب کافی در این جمعیت بیشتر شود. بالینگران باید دربارهی عادات خواب، و نیز رژیم غذایی و ورزش با جوانان صحبت کنند. خواب بر تمام جوانب زندگی شما موثر است. از عملکرد آکادمیک و ورزشی گرفته تا خلق.
- منتشر شده در دستهبندی نشده
سوگ، علائم افسردگی، و التهاب در بيوههای داغديده
سوگ به صورت هیجانات منفی شدید شامل حسرت، ناراحتی، و مشغولیت با افکار و خاطرات و تصاویر همسر تعریف میشود. در ماههای ابتدایی از دست دادن همسر، بیوه شدهها در معرض خطر بالای مشکلات قلبی -عروقی و مرگ پیش از موعد هستند.
محققین دانشگاه رایس هیوستون تگزاس دریافتند افرادی که با سوگ از دست دادن عزیزشان دست و پنجه نرم میکنند ممکن است سطحی از التهاب داشته باشند که برای آسیب قلب کفایت کند. این مطالعه در ۱۱ اکتبر ۲۰۱۸ به صورت آنلاین در Psychoneuroendocrinology منتشر شد و در شمارهی فوریه ۲۰۱۹ منتشر خواهدشد.
نویسندهی اصلی مقاله، Chris Fagnus میگوید در مطالعهی قبلی با حجم نمونهی بالا، اثبات کردیم که التهاب در افراد داغدار به صورت معناداری بالاتر است. در این مطالعه برای اولین بار تلاش شده تا پیش بینی شود از میان داغداران، چه کسانی پرخطرترند.
مطالعهی حاضر شامل ۹۹ شرکت کننده بود که در حداکثر ۱۴ هفته قبل از ارزیابی همسرشان را از دست داده بودند . شرکت کنندهها باید حداقل سه سال قبل از فوت، با همسرشان ازدواج کرده باشند که طبق مقالات دلبستگی بالغین، “کاملا دلبسته ( fully attached) در نظر گرفته شوند.
ارزیابی شامل یک پرسشنامه بود که در موسسه تحقیقی یا منزل شرکت کننده تکمیل میشد و اطلاعات دموگرافیک، بالینی، و آنتروپومتریک مثل وزن، قد، و دور کمر جمعآوری گردید. نمونههای خون غیرناشتا بین ۷:۳۰ و ۱۱ صبح اخذ شد که تغییرات روزانه کنترل شود.
از شرکت کنندگان دربارهی علائم بیماری اخیر، که می.تواند سبب افزایش در سطح مارکرهای التهابی شود سوال شد ، و همچنین خواسته شد که از فعالیت ورزشی شدید حداقل ۴۸ ساعت قبل از آزمایش اجتناب کنند.
برای سنجش شدت سوگ محققین از پرسشنامهی سوگ عارضه دار (ICG) استفاده کردند که ۱۹ علامت مختلف مرتبط با سوگ را میسنجد. محققین ICG مساوی و بالاتر از ۲۵ را سوگ شدید در نظر گرفتند.
طبق نتیجهی مطالعه افراد بالای این نقطه به شکل معناداری سلامت روانی و فیزیکی و عملکرد سوشیال پایینتر، و درد بیشتر داشتند.
برای تعیین شیوع افسردگی، از مقیاس افسردگی مرکز مطالعات اپیدمیولوژیک استفاده شد.
کشتهای نمونهی خون کامل برای اندازه گیری سطح سایتوکاینها ( پروتئینهایی که به عنوان پیامبرهای مولکولی ، عملکردهای مختلفی مثل التهاب را تنظیم می.کنندو تولید نامتناسب با بیش از حد سایتوکاینهای خاص ممکن است منجر به بیماری شود) به کار رفت.
سایتوکاین های IL-6, TNF-a و IFN-y به عنوان سايتوکاینهای پیش التهابی با سطح بالاتر سوگ مرتبط بودند.
این یافتهها اثبات کرد که افراد بیوهی داغدار با سوگ شدیدتر ، نسبت به سوگواران خفیفتر، سطح بالاتری از التهاب را تجربه میکنند.
میدانیم که التهاب، افسردگی بعدی را پیش بینی میکند و می تواند به عنوان مارکری برای شناسایی اقلیتی از مردم که ممکن است سوگ عارضه دار با طول بسیار بیشتر از نرمال تجربه کنند به کار رود.
همچنین، مطالعه نشان می.دهد که ممکن است حتی بتوان افزایش خطر مورتالیتی را هدفگیری کرد و با درمان.هایی مثل استاتینها درمان نمود.
- منتشر شده در دستهبندی نشده