طنز : جهت آموزش عمومی
خانمی سی ساله آمد در مطب با همسر و دوتا پسر سه تا داداش و یک پدر او بیقرار و دربه در با چهرهای بیرنگ و رو، آمد نشستش روبرو.
دستش فشرد او با چنان زور و توان و هر دودستش خیس خیس و میچکیدش قطره از سوی جبین و ناخوش و محزون و رنجور و غمین.
گفتمش خانم بیا و اندکی راحت نشین و یک نفس برکش عمیق و خود بگو احوال و حالَت ابتدا تا انتها و هر چه آمد بر سرت واگویه کن زین ابتلا.
گفت دقیقا شصت و پنج روز است ندارم حالِ خوش گشتم مریض و مضطرب دعوا کنم با روی تُرش و استرس دارم شدید و او امانم میبُرد هر لحظه جانم میخورد؛
در اوج سرما داغِ داغم اوج گرما سردِ سرد حالت سرگیجه دارم با تهوع یا که درد.
طُرفة العینی نفس تنگی بیاید سمتم و قلبم بکوبد محکم و رعشه بگیرد این تن و دنیا شود جور دگر سنگینی آید در کمر، من عن قریب است میکنم سکته بمیرم زین مرض هیچکس نیاید سوی من ای وای از این کابوس من(۱).
کارم شده هر روز وشب پیش طبیب و دکتر و اورژانسِ این درمانگه و پیش فلان عطارک و جوشاندهی خیارک و صبحدم کمی نورجیزک و شب قبلِ خواب تمجیزک و هر دم کنم حجامت و دوش یخ و نظافت و هیچ کس نفهمید درد من جز خالهی همدردِ من.
ناگه پدر شد سوی میز و یک دو تا کیسه پر از اوراق طب آورد برون و گفت بیا هرجا برفتم گفته شد هیچش نباشد سالم است او کامل است او والسلام.
دکترِ قلبش گرفته صد نوار و یک دو جین تست و اکو هولتر دو تا اسکن ز قلب و آخرش هم آنژیو.
ماه پیش طبِ ریه بگرفت از او انواع تست و اسپری آخر یکی گفتش ببر پیش طبیبان غدد باور بفرما مشکلش از غدههای داخلی ست و چارهاش آب و هوای ساحلی ست و با کمی هورمون و یُد گیرد شفا و میشود فردِ قدیم و صبح به صبح رأس یه ساعت میگرفتند خون از او و چک بشد انواع و اقسام یون و املاح و ذرات ظریف و هیچ افاقه مینکرد و هیچ دوا ناشُد حریف.
مدرک بعدی بود آندوسکپی از دکتران هاضمه من نمیدانم خدایا این همه دارو دوا آیا برایش لازمه؟ این یکی باشد ریپورتِ اسکن از سر آن یکی عکس از ریه این یکی باشد رسید یک عدد دستگاه خوب تهویه!
گفتمش واگو حدیث خاله و ارجاعِ وی سوی مطب، همسرش چرخید و زل زد اندرون چشم من گفتش همه درمانده از اوضاع بد روزی برای دیدنش خاله بیامد سوی ما کردش نگاه و یک دو تا اشکی بریخت و وقت رفتن کرد دعا و گشت مُصِر تا این مریض و آوریم پیش شما و چک کنید اعصاب اورا اجرُکُم نزد خدا.
گفتمش خانم دچار استرس گشته شدید و نام درد باشد پنیک و ظاهرش پر رعب و وحشت پاسخش باشد دقیق و یک دو ماهی قرص و دارو میخورد بعد از دو هفته آوریدش پیش بنده تا کنم کم دوزِ دارو زین سپس ماهی یه نوبت میکنم او را ویزیت و هیچ نیازی هم نباشد از برِ درمانگه و اورژانس و کپسولِ هوا.
روز پیش آمد مجدد در مطب حالش بسی خوب و نبود از حملهها دیگر خبر، کیسه اوراق طب را کرد مچاله او تشکر از من و من هم ز خاله.
(۱) علایم ذکر شده از نشانههای اختلال اضطرابی پانیک میباشد که نیاز به درمان دارویی و غیر دارویی توسط متخصص اعصاب و روان دارد.